به گزارش شهرآرانیوز، امیرعباس ربیعی با فیلم ضد این روزها مخاطب ژانر درام-سیاسی و تاریخی را به سینما میبرد؛ ضد یک تریلر سیاسی است که دوربین را به صورت باورنکردنی فراتر از روایت برده است و با آنکه سعی میکند زندگی شخصی یک جاسوس را در دهه ۵۰ نشان دهد خیلی خودش را درگیر جملهای شبیه «این یک داستان واقعی است» نمیکند.
«ضد» در واقع دومین فرزند امیرعباس ربیعی است که پس از سینمایی «لباسشخصی» او که در فجر ۳۸ به نمایش درآمد ساخته شد. اما پیش از آنکه لباسشخصی اکران عمومی شود ضد در کنار فیلمهای دیگر پاییز سینمای ایران روی پرده رفته تا در کنار دیگر فیلمها، چشمهای مخاطب علاقهمند به ژانر تاریخیسیاسی را به خود جلب کند.
قلم حسین ترابنژاد یک تریلر سیاسی را به دست ربیعی رسانده تا شما را از روی صندلیهای سینما به اواخر دهه ۵۰ ببرد. البته دهه ۵۰ متفاوتی که احتمالاً در هیچ فیلم دیگری شاهدش نبودهاید. در ادامه نگاهی داریم به فیلم ضد اثر امیرعباس ربیعی که از ۱۵ آذر تا امروز ۸,۰۰۴,۶۹۵,۰۰۰ ریال فروش داشته است. اگر تازه به کرسیهای سینما برای تماشای ضد تکیه داده یا قصد دارید برای خرید بلیت قدم به گیشه بگذارید این متن با شما صحبت میکند.
دقیقا با چه چیزی روبهرو هستیم؟
بیایید از همان ابتدای کار شروع کنیم، از جایی که شما تریلر فیلم را باز میکنید و بیمقدمه در دهه ۵۰ میافتید. از اضطراب سعید موقع گذاشتن اسناد داخل سامسونت مشهورش تا بلافاصله بی ام دبلیو ۵۲۸ قرمز رنگ دختری که سعید همزمان با برداشتن مدارک به او ابراز علاقه میکند، میفهمیم که با سیاستمداری روبهروهستیم با تیپ انقلابی که عاشق دختری متفاوت از خودش شده است.
ضدونقیضها از همینجا شروع میشود و تریلر یک سری سؤال مطرح میکند. سؤالاتی که کلماتش به اندازه عشق و سیاست تبع متفاوتی با یکدیگر دارند. عشق، دلتنگی، انتظار در کنار سیاست، حراست، ترور. تریلر میدود که به شما بگوید سرعت فیلم تند است و ما برای نشان دادن یک اتفاق هیجانانگیز سیاسی به شما خیلی عجله داریم.
اما هارمونی دیالوگها و خونسردی که تا انتهای تریلر دیده میشود شما را هم به شک میاندازد که آیا واقعاً با یک قطعه از تاریخ ایران مواجهم که با سرعت تند وارد زندگی شخصی یک جاسوس میشود؟ پاسخ شما در همین تریلر نشسته است. در جایی که همه اسلحهها را رو به یکدیگر میگیرند، اما شلیک نمیکنند، تنها صدای شلیک، انفجار یک بمب است که نور آنرا از حاشیه تهران به شما نشان میدهد. درواقع شما در یک خط درام دو معشوق که پایشان به اوضاع سیاسی دهه ۵۰ و حزب جمهوری اسلامی گره خورده است تا وسط مهمترین اتفاقات تاریخی میروید، اما بعد با سعید_مرد اول داستان که رئیس حراست حزب جمهوری اسلامی است_ از دور به تماشای ماحصلش مینشینید.
اتمسفر ضد کجاست؟ | آنچه پیش از دیدن فیلم باید بدانید
اتمسفر سینمایی ضد در دهه ۵۰ و پس از ریاست جمهوری بنیصدر اتفاق میافتد؛ دقیقاً در تاریک و روشنی نخستین ریاست جمهوری ایران که انتخابات سال ۵۸ آغاز کرد. سال ۱۳۵۸ رقابت ریاست جمهوری ایران خلاصه میشد به حزب جمهوری اسلامی و مخالفان پراکنده دیگری که در انتخابات شرکت کرده بودند. پس از آنکه امام خمینی(ره) اعلام کردند روحانیون در رأس امور اجرایی نباشند، جلالالدین فارسی از سمت حزب جمهوری اسلامی کاندید شد. اما جلالالدین افغانستانیالاصل بود و به همین علت با کنار کشیدن او و مسعود رجوی_به این علت که قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول نداشت_ ابوالحسن بنیصدر ماند و احمد مدنی، داریوش فروهر، صادق قطب زاده، صادق خلخالی و... بنی صدر با اکثریت آرا نخستین رئیس جمهور ایران شد و از همان ابتدا با اقداماتی که انجام داد یک دوگانه میان مردم به راه انداخت.
این دوگانه تا استیضاح او ادامه یافت و تا مدتی فضای ایران را به علت همکاری او با حزب مجاهدین خلق متشنج کرد. دهه ۵۰ ایران تا اواخر ۶۰ روند فرسایشی جنگ تحمیلی، دست به اسلحه شدن مجاهدین و ترور اشخاص برجستهای مثل آیتالله خامنهای، دکتر بهشتی و دکتر باهنر و...، از طرفی دیگر خیانتها و درز اطلاعات محرمانه به بیرون اوضاع پیچیده سیاسیای را رقم زده بود که در ضد آنرا مشاهده میکنیم. شخصیت اصلی فیلم_سعید_ همان محمدرضا کلاهی است که پس از ترور شهید باهنر به هلند میگریزد.
متفاوتترین اثر ژانر سیاسی | چرا باید به دیدن ضد برویم؟
حقیقت این است که داستان از همان ابتدا با سعید شروع میشود، هیچکس برای آنکه بگوید ماجرا درمورد یک خرابکار دونقاب است صبر به خرج نمیدهد. پس ماهم به شما میگوییم که سعید رئیس حراست حزب جمهوری اسلامی و نفوذی سازمان مجاهدین خلق است. نخستین صحنه فیلم هم به شما میگوید شما با ضد طرف هستید. دوگانهای که میان طرفداران بنیصدر، مجاهدین و هواخواهان جمهوری اسلامی اتفاق میافتد. در اکثر فیلمهای این ژانر شما نمیبینید که شخصیتهای اول فیلم دقیقاً کجا زندگی میکنند، با چه کسانی نفس میکشند و مکالمهشان با خانواده به چه صورت است. معمولاً اول سکانس در وسط یک واقعه تاریخی است و انتهایش در خانه بازیگر. اما ضد شما را محرم حریم خانه سعید، معشوقهاش بیتا و ناصر سرکرده مجاهدین خلق میکند تا شاهد چیزی بیشتر از یک روایت باشید. این خاصیت ضد میتوانست در کنار شخصیتپردازی بیشتر و ارائه بیشتری از جزئیات شخصیتی نقشها بسیار متفاوت و جذاب باشد، اما متأسفانه نویسنده از این اتفاق چشمپوشی کرده. شبیهترین فیلم اکران شده به ضد سینمای سیانور بود، اما به این علت که شخصیتهای داستان خیالی بوده و در واقعیت نفس نکشیده بودند ضد متفاوتترین اثری میشود که درمورد ستون پنجم زنده در بدنه نوبنیاد کشور ساخته شده است.
بهعنوان مثال درمورد شخصیتپردازیها باید گفت که ماجرای نیمروز در این ژانر متفاوت عمل کرده بود. کافی است به ماجرای سیگاری شدن کمال_هادیحجازی فر_ در فیلم کمی دقت کنید. ابتدا از گذاشتن یک نخ سیگار روی چوب سیگارش شروع میشود و آرام آرام پس از حمل سیگار و یک مرتبه تذکر همکارش به او که بوی سیگار میدهد. میرسد به آنجا که جلوی دوربین بالاخره یک نخ سیگار روشن میکند و قال قضیه را میکند.
ضربآهنگ یک کارگردانی ضد و نقیض | صحنه آخر تایتانیک و میانه نجات سرباز رایان
هرچه به اواسط فیلم نزدیکتر میشوید، زمان برایتان بیشتر احساس میشود، این بهخاطر خونسردی غالب سیاست روی فیلم است که نمیگذارد عشق را احساس کنید. به عنوان مثال وقتی سعید با خونسردی تمام موجبات قتل یک نفر را فراهم میکند به بیتا میگوید دوستت دارم و ما میمانیم کدام را باور کنیم؟ در ابتدای فیلم هم سعید را در قامت جوان حزباللهی میبینیم که در بیمارستان با بیتا_که عشق قدیمیاش بوده_ نامشروع و متفاوت از آنچه که ما در تمام روایتها خوانده و دیدهایم رفتار میکند تا بگوید شما با یک انقلابینما مواجهید و خب کنار هم قرارگرفتن خرابکاریهای سعید و این رفتارش نمیگذارد که مخاطب از این نقیضها تعجب کند.
اما ضربآهنگ فیلم با آنکه میکوشد تند باشد باز هم از بازی خونسرد و دیالوگهای فاصله دار و نسبتاً متوسط بازیگران عقب میماند. آقای کارگردان میگوید از سر و ته فیلم زدیم که خیلی طولانی نشود و احتمالاً بهخاطر همین ضرب آهنگ آرامی است که دارد. اما خب این از سر و ته فیلم زدن چند سؤال داخل داستان کاشته است. اول از همه میگویند بیشتر این حذفیات درمورد بازی نادر سلیمانی در نقش ناصر است. دقیقاً بازی همین دونفر است که باید سؤالات ما را جواب بدهد. شما از طرفی میبینید که نادر سلیمانی در یک بازی جذاب میخواهد منفورترین بدمن سینمای ایران را به پرده بیاورد، اما فیلم به آن دامن نمیزند.
از طرف دیگر درمورد سعید از خودتان میپرسید چگونه وارد سازمان مجاهدین شد و کی به بالاترین رده حزب جمهوری اسلامی رسید؟ یا شما درمورد شخصیت بیتا میبینید که تحت تعقیب سازمان مجاهدین است، اما نمیدانید چرا و فقط در صحبتهای بیتا درمورد پدرش میفهمید پدر بیتا یک آدم مهم سیاسی بوده که پس از انقلاب از ایران رفته است. همه اینها در عین حال که شما را وسط یک فیلم اکشن قرار میدهد ناگهان با درام کوتاهش ترمزتان را هم میکشد.
فرجام آنچه بهنام «ضد» روی صحنه میرود
احتمالاً در نقد ضد باید بگوییم که این فیلم میتوانست چیزی بیشتر از اینها را به نمایش بگذارد، اما فرصتسوزی کرد، اما در پاسخ باید بگوییم این اولین گام سبکی است که به وقایع سیاسی از نزدیکترین عضو سازنده آن میپردازد. ضد برای اولین گام، قدم قدرتمندی بود که نادر سلیمانی را در فجر ۳۸ برنده نقش مکمل مرد و محمدرضا شجاعی را بهترین طراح صحنه کرد. مدتهاست هیچ فیلمی نتوانسته مثل ضد، حالوهوای دهه ۵۰ را به نمایش بگذارد و عطر نوستالژی ایران دهه ۶۰ را به سینما بیاورد. همیشه یکچیزی در صحنه بیش از اندازه بود یا برخی دیالوگها از همین سالها به عقب بازگشته بود و در دهان بازیگر دهه شصتی نمیرقصید. اما ضد در مورد اتمسفر و صحنه حرف اول را زده است و تبدیل به الگوی ژانر خودش شده است.